دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

یه خورده عکـ س

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شیر تو شیر !!

سلام 

احوال شما ! 

ایشالله که سال خوب و پربرکتی و شروع کرده باشین . سال واسه مام ای خوب بود پر از خبرای وصلت از اینور اونور ! 

دناتا . نونوش و  دزیره خانوم شمام نمیدونم اینجا رو میخونین یا نه اما مبارکه ! 

 

و اما تازه خبر اینکه : 

اوی عیدی چن دفعه ای مامان گ زنگ زد خونمون و دعوتیدمون واسه ع روسی سومیه ! اما هی عقب می افتاد . از اونورم مامان گ اصرار به اصرار که حتما میان دنبال من که برم ع روسی . اما شبی که فرداش ع روسی بود مامانم به مامانش گفت که باباش اجازه نمیدن و ایشالله بعدا ها مزاحمتون میشم . اونام گفتن هرجور صلاح میدونین و ما دوس داشتیم که باشیم . و من نرفتم  

 

سومیه : قرار بود ع قد کنن و چن ماه دیگه ع روسی بگیرن اما دیگه یه سرش کردن و ع قد و ع روسی و باهم گرفتن .و قراره تا یه ماه دیگه که هم خونه اجاره کردن و کم و کاستی های جهی زیه هم حل شد برن سفر و به سلامتی برن خونشون !!  مبارک باشه ایشالله خوشبختیشون . 

 

حالا همه اینا به کنار  گویا یه سال پیش یه خا..ستگار میاد واسه چهارمیه و مامان گ میگه تا بزرگیمون ع روس نشه اینو ع روس نمیکنیم .   

مثل اینکه این شوهر سومیه رو اون خا..ستگاره فرستادنش . واسه همینم کلا مطلع بودن که سومیه دیگه رفت و الان میتونن تا تنور داغه نون و بچسبن ! و توی بلبشوی ازم..ایش رفتن و خرید سومیه اوندم خا..سگاری چهارمیه !! 

و اما چهارمیه ۲ شب پیش بله رو داد و دیشبم بله...برونش بود . امروزم نمیدونم روز تعطیلی آز..مایشگاه از کجاشون پیدا کردن و آزمایش دادن و جواب + بوده !!  بله به سلامتی این یکی هم داره میره !! 

اونقدرم اینا هولن که فک کنم همین روزا ع قد کنن . اما با توجه به کم بودن سن چهارمیه ( متولد ۷۱ !!) به احتمال قوی یکی دو سالی ع قد میمونن . 

 

اینم از این . ببین چه شیر تو شیری شده خونه ی گ اینا ! :)))))) 

این وسطام گهگاهی یاد من و گ می افتن اما خب هم سرشون شلوغه هم اون کوچیکتر از منه حتما واجب تره دیگه !

 

دو سه تا نکته : خدا رو شکر که گ تونست خواهراش و سر و سامون بده و خدا رو شکر که ثابت کرد اهل تعهد و خونوادست .  

خدا رو شکر که سرش خلوت تر شد و دیگه خواهری چیزی نداره که خونوادم نگران این باشن که این یارو باید خرج کسی و بده و نمیتونه زندگی درست کنه . 

 اینم میخوام بعد ها یادم بمونه : گ توی آره و نه گفتای خواهرهاش همه چیو به خودشون و مامانش و خواهر بزرگش سپرد و فقط نظر کلیشو داد .  

یه مسئله : این روزهای مراسم چهارمیه هی نکته به نکته از سر خیرخواهی به گ یاد آوری میکردم که کوچیکه  بی تجربست . سنش کمه هنوز ترم ۲ هه نمیفهمه داغه . اگه پس فردا گفت شوهرش دیگه درس نخون اگه ال شد اگه بل شد و ....  خب خداییشم خواهرش هم هنوز ۱۹ سالشه و هم اصلا اهل تجربه ی بی اف و چـ ـت و این چیزا نیست به خدا . 

خلاصه پریشب که داشتیم حرف میزدیم گله کردم از اینکه تو این موردم من تو اولویت بعدی هستم و دارین به خواهرت سرویس میدین  گ هم گفت پس اون حرفای این چند وقتت به خاطر این بوده که اون زودتر از تو .... 

مردم و زنده شدم !!! داغ کردم به خدا !  خدام شاهده خودم و هزار بار جاش گذاشتم خواهرانه و از ته ته دلم دلسوزش بودم که میگفتم زودشه و موقعیت خیلی خیلی بهتری گیرش میاد اما.... 

خیلی دلم سوخت  

ایشالله تجربه نکنین . هرچند بعدش گ خیلی از حرفش پشیمون و ناراحت شد اما دلم شکست . 

 

دیگه فعلا همین .

سـ ـال ۹۰

سـ ـال نو مبـ ـارک 

پر از جشن و سلامتی ایشالله  

 

 

 

  

اینم ۷ سـ ـین امسال ما و مختصر و مفید