دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

خاله !

و اما پست جدید : خبر خاصی نیست فعلا اوضاع آرومه و داره روز به روزم بهتر میشه . کمتر به هم میپریم و خوبیم باهم. 

دیگه اینکه آها یادم اومد. 

دیشب به گ گفتم که احتمالا خونمون و بفروشیم و الباقی قضایا رو براش تعریف میکردم که اس زد : مارو بگو که اون همه به اتاق ع ق د طبقه ی بالاتون فک کرده بودیم و زنجیر و صندلی و... .بعدم نوشته بود کیتی جونی کم کم آماده شو ایشالله چیزی دیگه نمونده ها !!  

کلی رفتم تو فکر و از اینکه ۵ ماه دیگه قراره یه اتفاقایی بیفته تنم لرزید ! ترسیدم. گفتم زوده یا دیره ... جالب اینجاست که ترم جدیدم شروع شده و دونه دونه هم کلاسیا دارن میرن قاطی خروسا !! 

وقتی میبینیشون اول اینطوری میشی  بعد دقتتو بیشتر میکنی و میفهمی که بهله !! خانوما بله رو گفتن و علوس شدن و متعجبانه شروع میکنی فضولی !! 

اما خوب جالب اینه که دیگه مث قدیم ندیما از روی ابرو نمیشه فهمید بادابادا مبارک بادا اتفاق افتاده با نه .باید بشینی و به قول اون فیلمه صب کنی تا خانوم از توی جیبشون دست چپ مبارک و در بیارن تا شاخای تعجبت بیافته. 

آها داشتم میگفتم. شب توی دلم غوغا بود و کلی فک کردم. با خودم گفتم نکنه گ برای اینکه پارسال این زمان و تعیین کرده الان به خاطر حرفش داره از.دووج میکنه .اس دادم و پرسیدم .نوشت : آره مطمئنم همه چیم جوره خدارو شکر.تنها ناراحتیم اینه که ایکس عر..و.س نشده و ضربه روحی میخوره .تو چی آماده ای؟ از من مطمئنی؟از انتخابت؟ 

و صبحم داد :اون موقع که تاریخ تعیین میکردیم با خودم میگفتم باید همه چیمو جور کنم این بود که همه انرژیمو گذاشتم الان خداروشکر برای یک زندگی شیرین آمادم.  

خدا رو شکر. گاهی با خودم فک میکردم و از اینکه مجبور باشه خودم و سرزنش میکردم. اما خیالم راحت شد .منم جواب دادم از تنها چیزی که ۱۰۰٪مطمئنم تویی و انتخابم. 

 

وبه حرفم نمیومد و به قصد اطلاع رسانی اومده بودم.


اووووووووه داشت یادم میرفت . شنبه داشتم میرفتم دنبال دوستم که توی خیابون خاله ی کوپی رو دیدم !! خالش دو سال پیش مربی رانندگیم بود. دو تا بوق زدم و رد شدم. بعدم تماس گرفتم و سلام علیک کردم که بی ادبی نباشه.آخه اون موقع ها خیلی باهم جور شده بودیم و اس ام اس در و بدل میکردیم. 

خاله کلی از حال و احوالات و دانشگاه پرسید و بعدم گفت عرو..س که نشدین؟ گفتم نه بابا !! هنوز ترم پنجم زوده !  اونم گفت نه ع..روس نشیدا ما هنوز کار دستتون داریم حیف هستین ! 

فک کن !!  

اوهوم اوهوم  الی خانوم ما هم خاله نایسه داریم !!