دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

سومیه !

امروزم عالی بود .  

ساعت ۱۱ ـ نقاشی هدیه من ـ دومیه و آلبوم عکس ـ  چیپس ـ  تمرآلو ـ پودر شربت ـ بستنی و ذ..رت مکز.یکی! بعدم پیتزا و کلوچه کرمانی و آبــــــــــــــــــــ  

ساعت ۴ دانشگاه و چرت سر کلاس.

رسما پکیدیم دیگه !! Helloبترکیم نه ؟!!

 

یه فکرایی هم واسه سومیه کردیم. یعنی نقششو کشیدیم. اگه اجرا شد میگم   (شیطونی کردیم حســـابی )

حذف  البته با کیفیت نیست .بهترشو بعدا میزارم. کار خودمه هــــــــــــــا !

 

 خیلی خستم.فعلا بای.   


یواشکی بخونید کسی نفهمه !  چهار شنبه یه فکری به کلم خورد !! حالا چی؟

اینکه چرا سومیه رو برای پسر..خالم در نظر نگیریم هوم؟!!

یه مدت پیشم یه بار به این موضوع فک کرده بودم اما هم یادم رفته بود هم نمیدونستم چطوری باید به کوپی بگم. اما چهارشنبه یهویی یادم اومد و سریع گفتم !

کوپی هم بدش نیومد .یه بار تلفنی در مورد یه کاری با پ خالم صحبت کرده بود و ازش بدش نیومده بود. منم هرچی بیشتر فک کردم بیشتر به این نتیجه رسیدم که چقد اون دو تا برای هم مناسبن .

در پی همین تصمیمات شب زنگ زدم به دختر خالم که میشه هم دختر خاله ی دا..ماد هم دختر عموش .و جریان و گفتم اونم استقبال کرد و قرار شد با خود دا..ماد حرف بزنه .

فرداشم زنگ زد و آدرس محل کار سومیه رو ازم گرفت که برببیننش .فردا یعنی شنبه مشخص میشه نقشمون گرفته یا نه