دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دل تنگی + ع ک س

این روز ها عجیب دلم برای گوپی تنگ شده . از ۵ شنبه که رفته ندیدمش و الان با خوندن پست  شیرینی و ترشی بانو دلم برای گوپی خیلیییییییییییییی تنگید !  گاه گاهی میشه که ۱۲   ۱۳ روزه همو ندیدیم .  

امشب ساعت ۱۲ میشه ۳ ماه که ما ع قد هم شدیم !  و ۵ ماهه که ع روسی گرفتیم . ( نکته : ما ع روسی گرفتیم به دلایلی اما هنوز خونه نزفتیم اونم به دلایلی که همه میدونن .) 

یعنی به همین زودی ۸ ماه گذشت اما برای من هنوزم انگاریی ۴ ماه ! خیلی زود میگذره .  

 

چند روز دیگه تولد گوپیه فعلا فقط یه ادکلن هاکو...پیان گرفتم . اما قبلا هم براش گرفته بودم یه مدل دیگشو نمیدونم همین خوبه یا نه !  

 

سر کار هم میرم .سختیش همون صبح زود پاشدنشه که خیلـــــــــــــی سخته .اما خب یه مزیت هایی هم داره که به معایبش میچربه . 

 

این پست و دوبار نوشتم یهویی دستم خورد همش پاک شد این یکی خلاصه شدشه !  

 

کاش اینجا میشد ادامه مطلب رو رمزی کرد .میخوام یه سری عکس همینجوری بزارم اما خب نمیخوامم عمومی باشه و همینطور نمیخوام پستم خصوصی شه و نمیخوام یه پست تازه بزارم ! فهمیدین چی شد؟ خلاصه : 

پست قبلی رمزیه یه سری عکس همینجوری از گل و گلدون و ایناست .رمزم که عموما دارین  

 

پ ن : کسی از مموشی و پیشی خبر داره ؟؟؟  اینجا رو میخونی ؟ 

نظرات 6 + ارسال نظر
ی ک ت ا جمعه 25 آذر 1390 ساعت 23:59 http://www.1taaa.blogfa.com

من دو تا رمز ازت داشتم که هیچ کدوم کار نکرد !

میگما من تو گودر می خوندمت ، وبتو باز نمی کرم ! الان باز کردم ، این عکسه اون گوشه ، بالاهه ، چه قد نازه خیلی خوشگله لبخندت ! خودت ... کلا عکس ِ دوس داشتی ایه ! دیدمش ذوق کردم


مرسی
تازه گداشتمش اما من خودم هنوزم عکس قبلیو میبینم نمیدونم چرا برام عوض نمیشه

آلما شنبه 26 آذر 1390 ساعت 08:45

این صبح بلند شدن برای سر کار هر روز سخت تر میشه

بانو شنبه 26 آذر 1390 ساعت 21:18 http://heartplays.persianblog.ir/

آخی... ببخشید ...
ایشالله گوپی خان زودتر برگردن...
چشم روی هم بذاری مثل برق و باد می گذره...
منم خیلی دوست دارم از مموشی خبری داشته باشم...

ی ک ت ا یکشنبه 27 آذر 1390 ساعت 23:42 http://1taaa.blogfa.com

مرســی از رمز!

مدل ِ لباست خیلی قشنگه ، همین طور اون گل زرده .. مبارکت باشه

شیده دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 01:05

آخخخخی درکت میکنم
حالا فکر کن مهربون میخواد ۳مااااااااااااااااااااااااااااااااه بره دبی!!!!!!!!!!من که میمیرم!
میگم راستی اشتباه نوشتی یا من بد میخونم؟
۳ ماه که عقد کردیم و ۵ ماه که عروسی گرفتیم؟؟؟

درست نوشتم خانومی
۲۵ فروردین ۹۰ عقد کردیم . ۲۷ تیر ۹۰ عروسی گرفتیم

عزیزم اجازه اونجور عکس گذاستن و ندارم حالا سعیمو میکنم .

گمبلی چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 12:45

لباست خیلی خوشمله!
اینجور مواقعه که آدم قدر یه روز تعطیل توی خونرو میدونه ها
من اون عکس دونفرهه که اون بالاستو میبینم. البته لبخندی که توش معلوم نیست. نمیدونم این قبلیه یا الانی

قابلی نداره
عوضش کردم .همونه اما صورتامون محو شده . یهویی حس کردم خیلی تابلوه ترسیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد