تنهام....
از دیشب تنهام ... موبایلت خرابه تا عصر گوشی خواهرت دستت بود اما از ۸ به بعد دیگه زنگ نزدی ٬منم دوبار تک زدم جوابی نیومد دیگه ترسیدم زنگ بزنم.
امروزم از صبح گوش به زنگ بودم.نزدیکای ساعت دو یه شماره ی ناشناس افتاد فک کنم از شرکت زنگ زدی .تک زدم به گوشیت روشن بود !! دو سه تا اس ام اس دادم و بعد غرق شدم توی شعرات...
بیا ای همدمِ شب ها رهِ برگشتنش با من ٬ دمی با من مدارا کن تمنا کردنش با من
همانا زلف سجادست و عالم سجده گر بر آن ٬ تو آگه کن مرا از دل ٬خمارمستیش با من
.....
من مست شوم ٬ ناز کشم بوس بگیرم ٬ تو ناز کنی ناز کنی باز نبوسی
.....
در خیالم آمد آن دنیای دور ٬ دوره ی عقلِ ضعیف و چشم کور
یادم آمد آن زمانی را که تو ناز میکزدی و من مست غرور
......
مدتی میگذرد کز تو خبر نیست مرا ٬ خلق گویند که کم طاقت ِ دوریست مرا
آن دم که به بازدم نیاورد بویت ٬ آری گل ِ من صحبتِ عمریست مرا
دیدگانم که تماشای رخت کارش بود٬کور گشته تو بدان قحطی ِ نور نیست مرا
به رخم اخم نبینی اگرم زخم تر است ٬به جز از سازش و سوزش که نه کاریست مرا
یاد تو با دگرانست و عذابت با ما٬ عشق ِ تو بار گرانست و چه باریست مرا
.....
من و بید و آه ِ مجنون و شبی که ناز دارد ٬ دلبری چنین خرامان به چه کس نیاز دارد