دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

ه ل پ

میشه یه هلپی بدین؟ 

 

1) واسه تو.لد کوپی چی بگیرم؟ خودم یه چیزایی تو ذهنمه اما میخوام بینم شما چیا گفتین و پیشنهاداتتون چیه ؟ قیمت هم زیر 40/50 

 

2) واسه ی مراسم ع ق د !!!  شما کیا رو دعوت کردین؟  و ما چیکار کنیم اگه بخوایم همه رو بگیم که خیلی مین و نفرات یره روی 150 نفر . و اگه بخوایم بزرگتر ها رو بگیم همه اکثرا سنشون بالاست و به عبارتی پیرن و مجلس شور و حالی نداره ! 

نکته : محضر نیست و احتمالا یا توی خونمونه که فراوان جا هست . یا توی باغه .و البته میخوایم خیلی هم هزینه ی بیخود نکنیم و یه طوری نباشه که یه سال که شد همه بگن شما که ع ق دتونو خوب گرفتین بری مشهد و برین خونه !! ( چه سوالی شد !!) 

  

پ ن :عمو و خاله و دایی و عمه و... که سنشون بالاست ! همه بالای 35 هستن و اکثرا هم بالای ۵۰!!
من میخوام دوستامم باشن ! اونوقت اگه دوستام باشن دختر خاله ها و دختر عموهای جوونمم چی؟ و اگه اونام بیان خوب بقیه فامیل که جوون نیستن چی مثلا دختر خاله های بزرگم که بچه هاشون هم بزرگن !  

۱۳ تا دختر خاله دارمااااااااااااااااااا ! ۱۷ پسر خاله !! و... اینا بعضیاشون جونن و بعضی هم بچه هاشون ۲۰ /۱۸ ساله هستن !!

بارون . تحویل !!

سلام سلام ! 

من اومدم اما بازم دیر  

و اما روزهای نبوده : مهمونا تند و تند اومدن و رفتن و اومدن و رفتن و اومدن و رفتن و و.... تا همین 2 شب پیش !!

ماشالله چه فامیل طویلی هم داریم ما !! اونوریا 50 نفر اینوریا حدود 30 تا + چندی دوست خوانوادگی + همکارای  بابا !!

منم هی شستم و رفتم و بردم و ریختم (افعال به ترتیب قد :ظرف.خونه.میوه.چای) اما دیگه کم کم تموم شدن و همه نشستن تو خونه هاشون و منتظر سو..قاتیان !!

و اما :بازم چهار شنبه های دوست داشتنی من :

این چهار شنبه هم باهم بودیم .اول کمی به گشت و گذار گذشت بعدم رفتیم شیرینی لپ..ت..اپ من نهار بیرون . بعد هم رفتیم یه جای دور و خلوت دور از چشمان نظاره گر مردم دوتایی تو ماشین برای خودمون خلوتیدیم و صحبتیدیم . ساعت 4 هم بدو بدو رفتیم کلاس ! سه جلسه ای میشه که کوپی باهام میاد سر این کلاسم میشینه و گهگداری در افشانی هم میکنه !!  جدیدا استاده فک میکنه یکی از دانش..جوهای تنبله که حالا میاد سر کلاس و میخواد غیبتاشو ماس مالی کنه :)) 

پنشنبه هم نحس نحس بود !! همش پای لنگم به سنگ میخورد و نتونستم پروزمو تحویل بدم . شبم دپرس بودم که کوپی اومد دنبالم رفتیم پیتزای سبزیجات خوردیم و یه کم با کام من ور رفت که درستش کنه و بعدم رفتم خونه . جمعه هم بین کلاسم اومد دنبالم نهارم  گرفته بود رفتیم لب استخر خوردیم و باز رفتم کلاس . دوباره ساعت 5 اومد دنبالم و یه کم حرف زدیم تا6:30  بعد هم بارون گرفت و کلی خیابونا خیس شده بود ! 

چه حالی میداد دو تایی تو ماشین ... شب .. شیشه ها بالا ... همه ی ماشینو بخار گرفته و صدای قطره های بارون که میریزن روی سقف ماشین ... 

آهای کپل یادم نمیره اینهمه راه میای دنبالم که باهم باشیم:* 

 

پ ن : خیلی برای تحویل این  کارم نگرانم قول دادم به کوپی که هفته دیگه کار کامل ببرم .دعا پیلیز 

این چند روز و حا..جی 88 و لپ .. !

و اما این چند روز : 

۴شنبه هفته پیش با هم بودیم و کلی به گشت و گذار گذشت رفتیم دوتایی سیریش و روزنامه و چوب حصیر و ... گرفتیم و یه جا نشستیم و بادبادک درست کردیم و فرستادیمش تو آسمونا . من دفعه اولم بود اما گوپی استاد بادبادکه !!  

کار من تقریبا نظارت بود و درست کردن آویز هاش . که گوپی میگفت بلد نیستی تا داره تا بره بالا پاره میشه هاااااا ! منم میگفتم نچ نمیشه . اونم از عمد بادبادک و میکشید روی زمین دنباله هاش پاره بشن اما نشدن !  

.

شنبه هفته پیش : کلی به بشور و بساب افتاده بودم و خونمونو که تو این یک ماه به گا رفته بود و از حالت کثیفی به حالت برق افتادگی تبدیل کردم ! طوری که دلم میخواست تختمو بردارم برم تو حموم بخوابم ! کلی برق افتاده بود !  خانوم کارگر هم مارو سر ... گذاشتن  و نیومدن کمک !

۳تا دبلیوسی + حمام . پله های ۳ طبقه . حیاط . آشپز..خونه  . جارو . دستمال کشیدن و مرتب کردن و شستن ظرف ها طی کشیدن و ... 

همه کارای یک روز من توی شنبه بودن ! آی کمرم درد گرفت !  

یکشنبه : بالاخره حاج خانوم و حاج آقا بعد از یک ماه و ۷ ساعت تاخیر اومدن و با سوغات های بسی دلنشین و بازم دلنشین ما رو مستفیذ ؟؟ کردن ! 

دوشنبه . سه شنبه : به مهمانداری و چای ریزی و مراسم حاج برون گذشت و این پروسه همچنان ادامه دارد ... 

.

چهار شنبه دیروز : با هم بودیم و رفتیم کلی برای خریدن لپ ..تا..پ تحقیق و اما نتیجه : 

با اینکه دیدم میتونم با همین قیمت (۱ تا ۱.۴۰۰  ) یه د..ل بگیرم که همه ی امکاناتش دو برابر بالاتر و کاملتر از سو...نیه اما از اونجایی که هرچقدر پول بگیری همونقدرم آش بهت میدن و اینکه از هرکی و هرجایی که با گوپی دو تایی رفتیم و پرس و جو کردیم شنیدم که د..ل الان خوب نیست و مدلای جدیدش  از چین اومده و درایواش خرابه و الی آخر... تصمیمم بر سو..نی شد .

نمیگم د..ل بده منم دوستام خیلی هاشون د..ل دارن اما اونا یکی دو سال پیش گرفتن . اون چیزی که من شنیدم اینه که تو این موقعیت سو...نی بهتر است از د.ل !! 

 و بالاخره حرف جناب مهندس گوپی خان خودمون که 16 ساله موهاشو تو کار کام سفید کرده به کرسی نشته شد  . گوپی از همون اول میگفت س بگییرم اما من نمیتونستم بی تحقیق قبول کنم آخرم یه خورده دلگیر شد که چرا حرف اونو قبول نمیکنم و حرف خودمو میزنم اما بالاخره منم حرفم با اون یکی شدو به تفاهم رسیدیم.

و اگه همت جناب حاج آقای سال 88 ( پدر بنده) یاری فرماید  ما طی همین یکی دو سه روز آینده سو..نی دار میشویم ! 

مدلشو اتنخاب کردم و قراره برام بیارن اگه همین اوکی شد میام توضیحاتشو میگم. 

ش ع ر

 .

امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می بارد. در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه میکارد .  

.

شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهش ها پیکرش را دوباره میسوزد. عطش جاودان آتشها  آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست  .

 از سیاهی چرا حذر کردن شب پر از قطرهای الماس است انچه از شب به جا میماند عطر سکر آور گل یاس است.  

 آه بگذار گم شوم در تو کس نیابد ز من نشانه من روح سوزان آه مرطوبت بوزد بر تن ترانه من آه بگذار زین دریچه باز خفته در پرنیان رویاها  با پر روشنی سفر گیرم بگذرم از حصار دنیاها  

دانی از زندگی چه میخواهم من تو باشم ،پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو،   

بار دیگر توآنچه در من نهفته دریائیست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین طوفانی کاش یارای گفتنم باشد بس که لبریزم از تو ، میخواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بسکه لبریزم ، میخواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه تو آویزم 

 آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست. 


پ ن : مامان و بابا یکشنبه شب اومدن .

غیبت !

اینم یه شرحی بدون شرح از روزهای نبوده !! 

 

کلیک    

 .

نظر یادتون نره ها !! ممکنه بعدا یه پست رمزی بزارم به کسایی که فقط تو این کامنتدونی کامنت گذاشتن فقط رمز بدم.  

به سوالات هم جواب میدم. 

در ضمن : شرمنده یه مدت کم اومدم پیشتون مشکل از کام بود و به دلیل مسایل امنیتی نمیتونستم وبلاگها رو تو اون کام باز کنم