خیلی وقته ننوشتم . همش میام صفحمو باز میکنم نوشتنم نمیاد و میرم . امروز یهویی دیدم دقیقا یه ماهه ننوشتم! دیگه روم نشد
از اوضاعمون بگم که روابطمون عالیه باهم . خیلی گذشتمون بعد ع قد بیشتر شده و همو میفهمیم.
اون اوایل گاهی یادم میرفت ازدواج کردیم اما کم کم دارم حس میکنم یه تیکه ی جدانشدنی بهم اضافه شده که روز به روز بیشتر دوسش دارم.
ما هنوز ع قدیم اما دفتر و این چیزا رو امضا نکردیم.
قرار بود دوم خرداد ماه جشن ع قدمونو بگیریم . تالار هماهنگ کردیم و همه کارها رو تا حدی انجام دادیم اما ۲تا موضوع باعث شد عقب بندازیمش و تاریخش و عوض کنیم . الان افتاده ۲۷ تیر.
یکی افتادن همه ی برنامه هامون توی میانترم شوهرم که باعث میشد از درسش بمونه
و اونیکی مریضی ناگهانی عمه بزرگم که همش ۴۸ سالشه !عمه ای که تو این سن ترم آخر فوق لیسانسش بود ! یهو مریض شد .سردرد ... بی حالی ...ناتوانی توی حرکت مث راه رفتن ... لرزش دست ... کند شدن ذهن و تکلم ! الانم دو روزه ای سی یوهه !!!! بی دلیل و ناگهانی !
دعاش کنین خاهشا
توی هفته ی پیش از شنبه تا دوشنبه تهران بودم .کنکورداشتم . یکشنبه صبح توی خیابون ولیعصر تنها بودم . کلی یاد سیندخت افتادم که خونشون اونوراست . بعدم گیتی جون که شمارشو داده بود بهم که چون میدونستم اوج ساعت کاریشه مزاحمش نشدم و فهیمه خانومی که حقیقتا روم نشد بخوام ببینمش .
یه خورده لباس و آیینه و ساعت و... واسه خرید ع روسی دیدیم اما چیزی نخریدیم.
توی این مدت فقط حـ ـلـ ـقه هامونو خریدیم : ۱ ۲
لـ ـباس ۱ ۲ کدوم خوشکلتره واسه ع قد ؟ دوتاش دنباله داره اولیه رو ندارم عکسشو .