سلام سلام !
من اومدم اما بازم دیر
و اما روزهای نبوده : مهمونا تند و تند اومدن و رفتن و اومدن و رفتن و اومدن و رفتن و و.... تا همین 2 شب پیش !!
ماشالله چه فامیل طویلی هم داریم ما !! اونوریا 50 نفر اینوریا حدود 30 تا + چندی دوست خوانوادگی + همکارای بابا !!
منم هی شستم و رفتم و بردم و ریختم (افعال به ترتیب قد :ظرف.خونه.میوه.چای) اما دیگه کم کم تموم شدن و همه نشستن تو خونه هاشون و منتظر سو..قاتیان !!
.
و اما :بازم چهار شنبه های دوست داشتنی من :
این چهار شنبه هم باهم بودیم .اول کمی به گشت و گذار گذشت بعدم رفتیم شیرینی لپ..ت..اپ من نهار بیرون . بعد هم رفتیم یه جای دور و خلوت دور از چشمان نظاره گر مردم دوتایی تو ماشین برای خودمون خلوتیدیم و صحبتیدیم . ساعت 4 هم بدو بدو رفتیم کلاس ! سه جلسه ای میشه که کوپی باهام میاد سر این کلاسم میشینه و گهگداری در افشانی هم میکنه !! جدیدا استاده فک میکنه یکی از دانش..جوهای تنبله که حالا میاد سر کلاس و میخواد غیبتاشو ماس مالی کنه :))
پنشنبه هم نحس نحس بود !! همش پای لنگم به سنگ میخورد و نتونستم پروزمو تحویل بدم . شبم دپرس بودم که کوپی اومد دنبالم رفتیم پیتزای سبزیجات خوردیم و یه کم با کام من ور رفت که درستش کنه و بعدم رفتم خونه . جمعه هم بین کلاسم اومد دنبالم نهارم گرفته بود رفتیم لب استخر خوردیم و باز رفتم کلاس . دوباره ساعت 5 اومد دنبالم و یه کم حرف زدیم تا6:30 بعد هم بارون گرفت و کلی خیابونا خیس شده بود !
چه حالی میداد دو تایی تو ماشین ... شب .. شیشه ها بالا ... همه ی ماشینو بخار گرفته و صدای قطره های بارون که میریزن روی سقف ماشین ...
آهای کپل یادم نمیره اینهمه راه میای دنبالم که باهم باشیم:*
پ ن : خیلی برای تحویل این کارم نگرانم قول دادم به کوپی که هفته دیگه کار کامل ببرم .دعا پیلیز