دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

صحبت !

گوپی با خوانوادش صحبت کرد . 

دیروز بهم گفت  دو هفته ای هست که دارم کمابیش بهشون یه چیزایی میگم . دیشبم با مامانش دوتایی رفتن بیرون و قضیه رو گفت ! 

مامانشم انگاری که کمابیش منو میشناسن .( گفته بودم که حدود دو ماه پیش مامانش اینا رفته بودن تحقیق؟ البته خونه قدیمیمون؟  )  احتمالا قبلا نوشتم اما مطمین نیستم . خولاصه اینم میدونین که خونوادش منو میشناسن دیگه؟ نمیدونن دوستیم اما چون گوپی ۵ سال پیش استادم بوده ۲تا از خواهراش  منو اون موقع دیدن. تابستونم که با دوتا از دوستام رفتیم کلاس توی اموزشگاهشون و بازم خواهرش بعد از یه مدت منو دیده. خالش هم که یه مدت مربی رانندگیم بود ۳ سال پیش !!  یه بار باهم رفتیم که خاله یه چیزی از خونه گوپی اینا بگبره اونجا مامان گوپی منو دید.  

.

بالاخره که یکی دو ساعت باهم حرف زدن و مامانش گفته که حرفی ندارن اگه گوپی بخواد میان میبینن منو و .... 

اما !! اما مامانش یه جا گفته اگه فک میکنی دختر خوبیه و ممکنه از دست بره و شکستن دل خواهرت ارزششو داره ماهم راضی هستیم. خوشبخت شین.   / گوپی هم گفته من نمیخوام مدت علاقم به یکی از این طولانی تر بشه . اونم گفته اوکی.

اینم گفتم که سومیه هنوز مجرده و ازدواج نکرده حدود ۵/۶ سال از گوپی بزرگتره؟  

گوپی میگه خیلی میخواد این وصلت اتفاق بیفته همین روزا و عقب نمیندازه . اما از اونطرفم میگه ازدواجش به ضرر خواهرشه و ممکنه از نظر روحی آسیب ببینه . 

دیشب به دو سه مدل مختلف بهش گفتم اشکال نداره اگه فک میکنی  سومیه تا دو ماه دیگه ازدواج میکنه من حرفی ندارم . بعدم گفتم نهایتش می افته برای تابستون . ااما گوپی قبول نکرد. 

 

نمیدونم. از یه طرف طولانی شدن رابطه داره عذابم میده .و یک ساله که برنامه ریزی کردیم برای اینروز و حرفشو زدیم .خودمم دیگه نمیخوام و نمیتونم اینطوری ادامه بدم صبرم تموم شده. /از اونورم خودمو میزارم جای  خواهرش ! فک نمیکنم اگه من جای اون بودم از ازدواج برادر کوچیکم به این دلیل ناراحت میشدم.اما خوب شاید اگه میدیدم یکی ۲۱ سالشه و داره عروس میشه اونوقت من نشدم( به هر دلیلی) ناراحت میشدم. شایدم دلم از دست داداشم میگرفت که برام صبر نکرد .  شایدم هیچکدوم از اینها نبود و اصلا برام اهمیت نداشت. 

خوب من چی؟ منم وقتی میبینم یکی ممکنه با به هم رسیدن ما دلش بشکنه اونوقت چطوری و با چه  ذوقی برم بشینم پای سفره و لبا..س و این چیزا بخرم !!؟ 

از دیشب دارم فک میکنم این یه ترم دیگه هم روش میندازیم واسه تابستون !!  اما خوب من چی من دلم نمیشکنه؟ !!!