دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

غزل خونم نباش اما !

در پی آتیش سوزی دیروز که مصوبش من احمقِ بودم و خیلی خیلی بی منظور یعنی داشتم بلند بلند فکر میکردم و فکرامو به گوش آقای مغرور میرسوندم و این جرقه باعث شد کلی دوتایی بپکیـــــــم  امروز یه اس زدم:  

غزل خونم نباش اما به حرفی ساده شادم کن. 

اگه دیدیم منو بشناس نمیگم اینکه یادم کن 

یه عشق نابه سامان و چه سامانی از این خوشتر . 

 شکایت نامه ی دل رو چه پایانی ازین خوشتر  

جواب اومد :  

غزل خونت شدم اما یه حرف ساده لالم کرد...  

 

چی بگم حاضر جوااااب ؟؟؟ 

im ok !!


پ ن ۲۰:۳۰  در راستای دلخوری گوپی و ناناحن شدن من که دلخورش کردم عصر تو خونه دلم پکید با دوستم رفتیم خیابون گردی بعدم رفتیم دم خونه ی گ اینا اس دادم بیا من تو کوچتونم اومد بیرون و سوار شد رفتیم دوری زدیم و برگشتیم. موقع پیاده شدن گفت قبل از کوچمون نگهدار نبیننم منم گفتم نمیخوام .اونم گفت پس راست برو  تو در خونمون !  گفتم باشه !! رفتم دم  ِ دم خونشون تازشم از عمد دو تا بوغم زدم !! اما ماکرشوکری اینا نفهمیدن :))