دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

باهم ۴شنبه !

گ و اما امروز ما !  

صبح ساعتای ۱۱  زنگ زد اماده شو ۲۰ دقیقه دیگه اونجام . تند و نتد پوشیدم و ماسوندم و پریدم پایین.  

اول از همه تاپ خوشملمو گرفتم که برام اورده بود و گرفتم خیلی ناناز و خوشمل بود ااما گوپی ازم قول گرفته نپوشمش تا خودش باشه !! تازه بچم یه لغت عجیبم انداخت بیرون که حسابی بهش مشکوک شدم این چیزا رو از کجا میدونه ! (میگه این تاپه کر..ست سرخوده ها !!) (کسی فهمید؟ ) 

بعدم رفتیم گشتیدیم توی کوچه پس کوچه های سبز و پر درخت . برگ درختا کم کم داره زرد میشه و رنگ پاییزی به خودش میگیره ... فصل چیدن انار هم رسیده . جاتون خالی دو تا انارم کندیم( به عبارتی دزدیدیم) و خوردیم کلی هم حال داد. گل صحرایی هم چیدم . یه خوردم انار کوچولو از روی زمین جمع کردم که بعدا طلاییشون کنم و یه جایی ازشون استفاده کنم.

بعدم هی عکس گرفتیم هی نشد ! تنظیم میکردیم  وای میستادیم اما نصفه نیمه میشدیم تو عکسه . یا من بی کله بودم یا گوپی نصفه بود. 

بعدم رفتیم نهار کباب خوردیم و هی تو دلمون خدا خدا کردیم مریض نشیم ! لقمه ها رم من میگرفتم و یزاشتم دهن کپل .یکی من یکی اون یکی باهم یکی هم یه گاز من یه گاز اون !!  

آخرای خوردن بود که گوپی یادش افتاد پس اینهمه دستش و برای چی شسته ! این بود که تصمیم گرفتیم اون غذا بزاره دهنم. 

بعد از غذا باز رفتیم کوچه گردی و دیگه دیدیم دیره ساعت ۳:۴۶ شوت گاز راه افتادیم به سمت یونی که من برسم کلاسم .اما تو راه دوستم زنگ زد نیـــــــــا !!! تشکیل نمیشه ! ما هم از خدا خواسته برگشتیییییم . 

گوپی رفت شرکت نیم ساعتی کار داشت منم گفتم تو ماشین میمونم تا بیای ٬ یه کم تو کاغذاش فوج فوجی کردم یه کمم تو ماشینش و حوصلم سر رفت ٬روشن کردم رفتم دور زدم تو خیابونای اطراف تا زنگ زد که بیا . 

بعدم رفتیم ذرت خرون و بازم کوچه گردی تا ساعت ۶ ! 

 

امروز روز عالی بود ! بزنم ب تخته دهوامونم نشد . 

 

- آهای کپل عاشق اینم که تو ماشین دستامو مگیری و بوچشون میکنی و ریشات فرو میره تو دستم !!  

 عکسم نمیزارم !