دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

۷/۱۱/۸۸

روم نمیشه بیام بگم دیروز تنها روزی بود توی این دو سال و شیش ماه که از هم هیچ خبری نداشتیم. ۷/۱۱/۸۸

ساعت ۱۱. ۱۲ شب دو تا س م س داد اما برای جواب دادن کافی نبودن... و هیچ خبری از من دریافت نکرد

امروز بعد از امتحان هرچی گرفتمش در دسترس نبود.با اینکه دلم پکیده بود اما میخواستم به بهانه بیرون رفتن باهاش اون چیزی و بشنوم که انتظارشو دارم...


پ ن : همین الان زنگ زد .گفت چرا جواب س دیشبو ندادی گفتم نمیخواستم ! گفت دیگه بهت زنگ نزنم؟ گفتم نه .

گاهی شنیدن یه جمله ی کوچیک از اونی که انتظارشو نداری تا عمق وجودتو میسوزونه قلبت میشکنه و چشمات...

 

من از چشمان خود آموختم رسم محبت را... که هر عضوی به درد آید به جایش دیده میگرید 

 

 


 

ژ ن :  ساعت ۱۱ شب :  دارم میپکم .