دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

دنـجــــــــکده ی من

یک + یک = هرچی تو بخوای

بررسی سه سال !

اونقد ننوشتم که اصلا نمیدونم چی بنویسم و از کجا بنویسم .  

اوضاع رابطمون خدا رو شکر روبراهه . فک میکنم توی این تقریبا سه سال یه پروسه ی شناخت و طی کردیم و لان تا حدودی میتونیم حس کنیم و درک کنیم که طرف تو چه موقعیتی چه حسی داره و چی میخواد و چطوری باید باهم برخورد کنیم. میدونیم در چه شرایطی چی بگیم و چی نگیم. یا اینکه عکس العمل طرف مقابلمون در چه شرایطی چی هست. 

اون اوایل ارتباط هامون کلا به دیدار همدیگه محدود میشد . به ظاهر توجه میکردیم و اینکه چطوری خودمون و خوب یا از اونی که هستیم بهتر نشون بدیم. رو دلمون پا میزاشتیم و فقط و فقط برای اینکه یه کاری دلخوری پیش نیاره یا اینکه از اون کارمون طرف برداشت منفی نکنه رفتار هامون رو ناخود آگاه محدود کرده بودیم.

سال دوم اوج تنش ها و دلخوری ها و دعواهامون بود . در عین حال که میخواستیم شروع به شناختن همدیگه کنیم یه کارهای هم انجام میدادیم که مربوط میشد به اون دسته از رفتارهایی که توی سال اول محدودش کرده بودیم تا موجب برداشت اشتباه نشه  و این باعث میشد اگه طرف یه ذره حس کنه که اون رفتار براش تعریف نشده هست یا از این کار طرف مقابل خوشش نمیاد سریع موضع بگیره و بحث و بحث و بحث...

تا همین سه ماه پیشم که هیچکدوممون طرز برخورد درست با این رفتارهای ناخود آگاه و نمیدونستیم لج میکردیم و طرف رو بیشتر خشمگین میکردیم (من) / یا سعی میکردیم طرف رو محدود کنیم و رابطه رو با اما اگر و تهدید ادامه بدیم (این بیشتر در مورد گوپی صدق میکنه) 

خولاصه فک میکنم الان در آستانه ی سه سالگی دیگه کم کم شناختمون کامل شده . عطشمون خوابیده و منطقمون بیدار شده . در نتیجه مشکلاتمون هم کمتر و کمتر شده. 

البته گهگاهی به تنگ اومدن هامون یا یه دلخوری های کوچیک همراه با سوئ تفاهم ها باعث به وجود اومدن یه بحث هایی میشه اما شدتشون از قبل کمتر و کمرنگ تره. 

.

آخرهای این هفته میام تهران .خیلی دوس دارم بتونم و  شراطی باشه که ببینمتون.احتمالا جمعه و شنبه و یکشنبه اونجا باشم طرفای بیست و پنجم.