امروز باهم بودیم . بعد از امتحانم . امتحانه بد نبود تقریبا خوب بود.
و اما از ما :
بعد از امتحان به مدت یک ساعت و نیم باهم بودیم. و در اون موردم حرف زدیم . یعنی حرف زد . سه چهار جمله فقط ( ق رو با تلفظ غلیییـظ بخونین ) اِِِ اِ مگه نگفتم غلیظ !! برگرد از نو ! به من چه حوصلمو نداری ! اوکی من دوباره میگم . دو سه جمله فقط !
گفت اولیه داره میره م ک ه . من( یعنی اون) تو این چند وقته با مامانم اینا حرف زدم. نظرشون این بوده که اگه بشه اول سومیه ازدواج کنه که اوکیه و خیلی بهتره و مشکلی نیست اما اگه نشد هم اشکالی نداره .
گفت اولیه حدود ۱۴ هم میاد . چهار پنج روزم از اومدنش بگذره . امتحانای تو هم (یعنی من) همون حدودا تموم میشه . بعدش آمادگیشو داشته باشین !
منم در جوابش فقط ته بسته بندی شکلات کاکائوییمو لیـ ـس زدم !!