عارضم که : مامان گ امروز(شنبه ) اول میگه به گ که درسته که گفتن تماس میگیرن اما رسم این نیست و از این حرف ها و زنگ میزنه به بابام و احوال پرسی و هی میپرسه دخترتون چطورن و این بند و بساطا ! از اونورم از شانس من ِ خر ِ کچل مرده بابام توی جـ ـلسه بوده و نمیتونسته صحبت کنه یه کم تو رودربایسی حرف میزنه و میگه من الان نمیتونم صحبت کنم و شب باهام تماس بگیرین و خدافظی میکنن.
از اونور اول مامان گ میره توی خودش که چرا تحویل نگرفت بعدش نتیجه میگیره که حتما سرش شلوغ بوده .
خولاصه شب دوبازه زنگ میزنن و نمیدونم چرا و چگونه و البته به خاطر همون خرکچل مرده ی من هرچی بابامو میگیرن در دسترس نبوده !!!
شانس و دارین؟؟
بزن به تخته چشش نزنی !!!!!!!
د ِِِِ بزن دیگه !