روزا همینطوری تند و تند پشت هم دارن میگذرن ! باورم نمیشه که ۵ ماه از ع قد و ۲ ماه از عروسیمون گذشته !!! هیییییییی خیلی زود داره میگذره .
هر دفعه میام وبم مینویسم هی با خودم میگم از این به بعد تند و تند میام اما نمیشه ! با اینکه بیکارم اما بازم نمیتونم .نمیدونم چرا ! اصلا کلا بعد ازدواج به کارام کمتر میرسم !
کی باورش میشه ۲ ماه گذشته و ما هنوز نرفتیم عکسامونو تایید کنیم ! چند روز پیش ع روسی دعوت بودیم . قبلش رفتیم آت ..لیه عروس یمون چند تایی عکس گرفتیم .عکاسه تعجب کرد بود میگفت همه سر یکی دو هفته میان اما شما هنوز نیومدین !!
امروز با گوپی فک کردیم برنامه ریزی کنیم که کم کم روال زندگیمون مشخص بشه .باید چند تایی از برنامه هامو بنویسم .
- کلاس زبانم و که همینطور ادامه میدم . میرم
- کم کمک باید یه لیستی از جهازم و تهیه کنم و شروع کنم به خریدنشون .چون فک میکردیم با خونوادم که همه چیزو یه ماهه میخریم و راحته اما الان میبینم اونایی که دارن میگیرن هنوز که هنوزه تمومی نداره کارهاشون !
- گوپی از فردا آموزشگاهشو راه میندازه اگه کلاساش بعد از ظهر بود میرم اونجا سر کار . اگه صب بود باید برم اون شرکتی که بابام سپرده واسه کار !
- درس واسه کنکور
راستیییییی یه قضیه : ۵شنیه عروسی دعوت بودیم . بعد از ع روسی ساعت ۱ شب بود به گوپی گفتم گشنمه ! رفتیم یه جایی ذرت مکزیکی و شیرموز گرفتیم و اومدیم توی ماشین درحال خوردن بودیم که یه ماشین عروسکشونی از کنارمون رد شد . دوتایی گفتیم بریم عروسکشونییییی !! راه افتادیم بوووووق بوووووووق کنان پشت سرشون ! تا رسیدن به خونه . همه پیاده شدن و پاانداز دادن و رفتن توی خونه (البته فقط خانوما) منم تا دم در رفتم که برگردم یه دفعه خانومه تعارف کرد بفرمایین ! منم رفتم داخل / توی پله ها پرسید شما خانوم آقای .... هستین؟؟ منم گفتم نه خانوم آقای شعبانیم !!!:)))
اونم معلوم بود نشناخته اما لبخند زد و گفت بفرمایین و یه جورایی اشناییت داد :))))
منم فرماییدم داخل دلم داشت از ترسسسسسسسسسسسس میترکید رفتم داخل جهاز بینون کردم و ع روسم دیدم و بعد عین بچه آدم پا شدم خداشحافظی کردم و اومدم بیرون :))))))))))))))
راستی میتونم مدل و مارک یخچ ال / گ از / ماکر وفر / ماش ین ظرف شو یی /جار وبر قی /ما شین لباسش ویی و .... را ازتون بپرسم ؟ چی خوبه چی بده ؟ الان چی مده ؟
سف ید یا سی لور ؟چرا