چندیه دوباره دوس دارم وبلاگ نویسی برگرده به قبل
به اون روزایی که داغ داغ بود هلیا الهام خانوم خونه فمیمه مونی خانم گلی و ... همه و همه روزبه روز مینوشتن
از روزای دوستیشون ازدواجشون خاستگاری اولای خونه رفتنشون عکسایی که میزاشتن و....
اما دریغ...........
یا وبلاگها پاک شده یا نویسنده ها گم شد ن
سالهای 86 تا 90 سالهای اوج وبلاگ نویسی بود
کاش بر میکشتن
برگردین
من خاطرات سه چهار سال اخیرم و گم کردم چون ننوشتم
حالا حسرتشو دارم
سلام
به همه وبلاگی های فعال وبلاگ های خاک گرفته و بعضا بسته شده و وبلاگ های مفقود شده
از وقتی اینستا و موبایلها فعال شده وبلاگها فراموش شدن .
من خوبم
ما خوبیم
پسرمم خوبه
الان دقیقا یک سال و یک ماه و دو روزشه و به تازگی راه رفتن و بلد شده البته کمابیش !
روزها تند و تند در گذر هستن
از حال و احوالم بگم درسم خیلی وقته تموم شده آبان 93 دفاع کردم و آذر ماه باردار شدم .
اسفند ماه از خونه اجاره ای که اول زندگی مشترک رفته بودیم بعد از دو سال بیرون اومدیم و رفتیم یه جای دیگه
مرداد ماه94 به طور خیلی خیلی غیر قابل پیش بینی خونه خرییدیم . یه آپارتمان 105 متری . طبقه هشتم یه مجتمع 24 واحدی و با اون حالم در 8 ماهگی بارداری دو باره جابجا شدیم به خونمون. خونه خودمون . خونه طلایی !
شهریور ماه 95 میوه خوشمزه زندگیمون بدنیا اومد یه پسر لاغر استخونی سبزه !! که کم کم سفید شد
از اسفند ماه برگشتم سر کارم
و الان پسرم یک سالشه .
اگه کسی جابجا شده ادرسشو برام بزاره و اگه دوس دارین در اینستا در ارتباط باشیم
* نشستم توی خونه
*گوپی رفته بیرون . دو ساعتی هست . رفته بره خرید - بنگاه برای ماشین و خواهرش و ببره واسه خرید سی سمونی .
به دلایلی کمتر میرم خونشون (ک ی ف لواازم ارا ی ش ) این تو پرانتز برای خودمه . نمیخوام اعصابم خراب بشه . گ هم ازم حمایت نمیکنه و حق نمی ده !! پس واسه چی خودم خودمو داغون کنم .
* گوشت گداشتم بیرون میخوام کلم پلو درست کنم . اولین بارمه توی کل زندگی ! راستی تا خالا قیمه هم درست نکردم ! .
* بوفمو بازم دکورش و تغیر دادم . برای بار ۶ شم تو این مدت ! کرمم گرفته هی جا به جاشون کنم
چیزای توشم ریز ریزه ! یعنی بشقاب و فنجون و .... مدلی نیست که ۴ تا تیگه کنده توش باشه /شایه اگه بود بهتر بود و راحت تر . تمیز کردم و یه سری وسیله هاشو جا به جا کردم .
همینطور بوفه کوچیکای توی آشپرخونه ! دو تاشون تغییر کردن و تمیز شدن البته اونا بعد از ۱ سال و نیم !
* رخت و لباسا رم کردم توی ماشین . کارش تموم شده . حسش نیست بیام پهنشون کنم ! پهن که چه عرض کنم یه تیکه از خونه شاه نشینه و سنگه ! همیشه میریزم اینجا تا خشک شه
* امروز یه سر به لینکدونیم زدم . چرا هیچکی نیست ؟؟؟ همه رفتن ! یه در میون
یه سری هم اومدن تازگیا ! غزل
* راستی شما هم تو سایت نو عـ ـروس میرین ؟ خیلی عالیه . من که یه ساله کشفش کردم تقریبا همش اونجام
سایت نــ ـوزاد هم هست .
* دارم کر میشم از سر و صدا ! کولر عین قطاررررررررررررر صدا میده ! + تی وی هم صدا میده + یه گوشه در بازه به خاطر کولر پرده توش گیر کرده اونم صداااااااااااااااا میده + ماشین لباشسویی هم که یه ربعه تموم شده + یه صدای صـــ ــــوووووووووووت هم تو گوشمه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
* راستی اونایی که بچه دار شدن چجوری تصمیم گرفتن ؟ چجورییی آخه ؟
من یه روز میخوام ! یه روز می ترسم ؟! یه روز میگم زوده ! پس کارم چی می شه ؟؟
هیکل ؟؟؟ بعدش کجا بزارمش ؟؟ دیگه نرم سر کار ؟
نمی خوام کسی بزرگش کنه !!
پس این همه درسی که خوندم !
من همش ۳ ساله شاغلم ! آخه تازه دارم راه می افتم !!!
اگه مریض شه ؟ اگه اوضاع ممـــ ـ لــ کت خراب شه ؟؟؟ اگه جنگ بشه ؟؟؟
اگه گوپی دیگه منو دوس نداشته باشه ؟؟؟
ا ز اونطرف
اگه نشه ؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه یه سال دیگه بفهمم باردار نمی شم ؟؟؟؟؟؟؟؟
چند سال باید دوا درمون کنم ؟؟؟؟؟؟؟
فاصله سنیمممممممممم با بچم ؟؟؟
************** اونایی که خوندینم کامنت بزارین لطفا . درسته منم خودم اکثرا خامون میخونمتون حتی خیلی ها که باورشون نمیشه . ننوشتنم دلیل به نخوندنم نیست . اما این دفعه تصمیم دارم برگردم بنویسم . شمام که خوندین بگین
می خوام ببینم کیا هنوز میان
سلام . حال شما . از بی خبری های من
اوضاع زندگی حوبه و زندگی داره تند و تند میگذره .
حال من حوبه - گوپی هم خوبه
الان 3 سال و 2 ماه ه از با هم بودنمون میگذره و یک سال و دو ماه از هم خونه شدنمون .
دارم کارهای پایان نامه ارشدم رو میکنم تا اگه حدا بخواد تا شهریور تموم بشه .
بعد از یه مدت ادم میاد نمیدونه چی باید بگه .
مبخوام اگه بشه از این به بعد زود زود بیام .
اگه خدا بخواد تصمیم داریم از مهر واسه نی نی اقدام کنیم .
مونا جایی مینویسی ؟