بدترین حالت ممکن تو زندگی اینه که بدونی عزیزت داره غصه میخوره خورد میشه و بر سر بزرگترین دوراهی زندگیش قرار گرفته اما کاری نمیتونه بکنه و تو هم کاری از دستت بر نمیاد ...
فقط دورادور غصشو میخوری غماشو میبینی و پیر میشی ...
داداشم اگه بگم همه ی زندگیمی کم نگفتم .
همیشه و همه جا دورادور هوامو داشتی و داری بدون اینکه به روم بیاری .
اشک میریزم و میگم دوست دارم غصه های دل داغونت شم .
پ ن : ۵ ماهیه یه دختری رو برای داداشم در نظر گرفتیم .چند روز پیش قرار بود بریم بله برون . اما بنا به دلایلی به خاطر یه برخوردی که بابای دختره توی یه موردی داشت باعث شد شک کنیم . تصمیم و گذاشتیم به عهده خود داداشم . صبح گفت استخاره کنیم . بد اومد گفت اگه مسیرتون ازدواجه راهتونو عوض کنین .
تو این ۵ ماه هم داداشم دل بسته هم دختره . نمیدونیم چیکار کنیم .
دفعه ی دومیه که استخاره بد میاد .یه بار اون اوایل هم گرفته بودیم اما صدقه دادیم و اعتنا نکردیم .
سلام
سال نو مبارککککککککککککک
ایشالا سالی پر از شادی و سلامتی و سربلندی باشه برای همه ! همینطور منو خونوادم و خونواده گوپی
قرار بود بیام قبل عید یه پست بزارم و برم اما خب نشد ینی گذاشتم اما پرید . توشم یه سری گلایه کرده بودم از زندگیم اما خوب صلاح نبوده که نوشته بشه حتما .
سالی که گذشت سال خوبی بود برام .
۲۵ فروردین عــ ـقد کردیم
اردیبهشت اولین سفرمونو به تهران داشتیم به بهانه کنکور من که چند روزی موندیم .
خرداد فصل امتحانای گوپی و اوج درس خوندنش بود . و همینطوذ اومدن باباش.
تیرماه بدو بدوهای عـ ـوسیمونو داشتیم و اوج هیاهوهای شیرین و دوست داشتنی زندگیمون بود.۲۷ تیر ماه شبی بود که دست بدست هم به هم رسیدنمونو جشن میگرفتیم .
مرداد عمم از پیشمون رفت ....
شهریور سفر ۹ روزمون با خانوادم به مشهد و شمال بود. و اولین رمضان و افطارهای باهم بودنمون.
مهر برام شیرینترین و سخت ترین مهرماه عمرم بود. شنیدن قبولی ارشدم و تموم کردن پایان نامم توی ۱۷ روز !
آبان دوریهامون شروع شد . من درس و گوپی درس . رفت و آمدش به تهران و اینجا و نبودن هامون پیش هم .
آذر رفتم سر کار . اولین تجربه ی کاریم رقم خورد.
دی اولین تولد های باهم بوذنمون و یلددای دوست داشتنیمون .
بهمن فصل تحویل پروژه های من و امتحانات سهت گوپی .
اسفند بدو بدو های آخر سال و اواخر اسفند هم من با خونوادم ۳ روز اصفهان بودم .
و اما امسال : فروردین سال تبریکمون و باهم بودیم و خونه ی گوپی اینا و مامان گوپی عیدی بهم دو تا گل نقره داد
اواخر تعطیلات هم یه سری با خونوادم بدون گوپی رفتم بندر و قـ ـشم .
سال گدشته سال خوبی بود . در کنار همه ی اختلافاتمون و دعواها و بحث هایی که گاهی بینمون بود اما گذشت . در ازای اون ما دوتا بیشتر همو شناختیم ...
دوس دارم امسال برامون سال بهتری باشه . دوس دارم به برنامه ریزیهامون برسیم . دوس دارم گوپی یه کم از این مشغله های اضافه ای که برای خودش درست کرده دست برداره و بیشتر به همخونه شدنمون فک کنه . بیشتر برای زندگیمون برنامه ریزی کنه و وقت بزاره . و اما من ؟ منم دارم تلاشمو برای بهتر شدن زندگیمون میکنم .
دوس دارم تو این سال جدید تا اواخر تابستون بریم خونه خودمون . تا اواخر اسفند یه ماشین بخریم و زمینومنو بفروشیم و برای خریدن خونه استارتی زده باشیم .من درسم تموم شده باشه و پایان نامم به جاهای خوبی رسیده باشه . گوپی درسش تموم شده باشه و ....
سلام خانوما من بازم دیر اومدم .
ترمم تموم شد دو تا از پروژه هام مونده .
محل کارمم ای بد نیست میگذره ! کلی اونجا واسه خودم خانوم مهندس شدم .
تولدمم گذشت . بیستم خونواده گوپی سوپرایزم کردن ! باهم رفتیم بیرون گشتیم یه کم گوپی سعی کرد ناراحتم کنه که قهر کنیم وقتی قضیه رو میفهمم خوشحال شم ! رفتیم خونشون چراغا رو خاموش کردن تا وارد شدیم همه دست و اهنگ تولد خوندن !:) بســــــــــــی خر کیف شدم !
کادوهامم : گوپی پالتو /مامانش ظرف شیرنی خوری / خواهرهاش ۲ لباس .پارچه مانتویی.کیف .فر مو
جالبه که همه هم هماهنگ قهوه ای گرفته بودن :)
توی این مدت یه کوچولو دارم استارت ج هیزیه خریدن و میزنم .یه سرویس واسه توی بـ ـوفه گرفتم .
میخوام شروع کنم کم کم بگیرم . شایعه رو که شنیدین بعد عید همه چی چند برابر میشه؟راسته یا نه ؟ کسی میدونه ؟
راستی : سفید یا سیلور ؟ مساله اینست !!!؟ کدوم بهتره ؟
خودم دوس دارم چیزای بزرگ و اصلی یخ چال و گاز و ...آبمیوه گـ ـیری چرخگـ ـوشت و.... سیلور بگیرم
از اونورم جای ادویه بشقاب و .... سفید بگیرم . نمیدونم ترکیب خوبی میشه یا نه
از این مدل یخ چال دیدین ؟ مدلای دیگشم هست؟با طرح دیگه ؟ خوشکله ؟ به نظراون زود قدیمی میشه یا گلش مدلیه که قدیمی نمیشه ؟
راستی :اگه سیلور خوبه سیور مات یا آینه ای یا براق ؟؟ کدومشو ترجیج میدین ؟
اینم قراره بگیرم به نظرتون طلایی بهتره یا سیلورش؟ من فک میکنم ست کردن چیزای دیگه با سیلور راحتتره تا طلایی نه ؟ اصلا خوشکله؟
راستی اگه وبلاگ نویسی و میشناسین که مث من الان دستش تو اینکاراست بهم معرفی کنین
سلام .
از امروز به مدت بیست روز مطمئنم که گوپی نمیاد . چون امتحاناشه . منم تصمیم گرفتم توی این مدت کارای دانشگامو سروسامون بدم که عقب نباشم . اداره هم که فعلا هیچ خبر خاصی نیست و کلهم الافم به معنای تمام ! معلوم نیست وضعیتم چی میشه . آخه اداره هستم اما کارم واسه شرکت خصوصی هست که رییس تاسیس کرده .هنوز کارش به اون صورت نگرفته !
دیگه اینکه توی این هفته تولد گوپی بود . طبق معمول این 4 سال سر ساعت 12 شب بهش اس دادم و تبریک گفتم . کادوی تولدش هم براش ادکلن ها کو پیان رنگ نارنجیشو گرفتم .
5شنبه ای که گذشت کلاس داشتم . ساعت 12 پیچوندم .شیرکاکائو و کیـ ک گرفتم و اومدم راه آهن دنبال گوپی . سر راه بهش گفتم وایسا کاردارم. پیاده شدم رفتم 2 دسته گل نرگس گرفتم ! یکی واسه گوپی یکی هم مامان گوپی !
گوپی هم نفهمید چیکار دارم که پیاده شدم ! گلو پشت کیفم قایمش کردم بهش گفتم زوووووووود اون شیرکاکائو رو بده ! اونم هاج و واج داد دستم رفتم یه کمیشو ریختم واسه پیشیه که کنار ماشین بود بعد نشستم توی ماشین تازه گوپی گل و دید شاخ دراوده بود از تعجب !
بعدم رفتیم خونشون تا 6 . 6 هم اومدیم خونه ما و طی یه جنگولک بازیهایی داداشم کیک گرفته بود از در پشت اورد تو . بعدم رفتیم شام ه ت ل والی ! هرکی یه چیزی خورد و برگشتیم .مراسم تولـ ـد و شروع کردیم .کیـ ـک و عکس و کادو و مـ ـاچ و بوسه !
کادو من که ادکلن
داداشم سکه پارسیان 400 / مامانم 500 / خواهرم 200 / باباهم خودکار خودنویس و 150 پول .
جمعه هم که گوپی رفت تهران تا آخرای دی ماه....